پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شب یلدا
نوشته شده در 10 فروردين 1397
بازدید : 205
نویسنده : فاراب


پاییز عادت دارد
موقع رفتن
مثل تو
آخرین
برگریزانش را
اخرین گسلهایش را فعال کند
کاش گسلها از سلسه گیسوی تو
یادنگرفته باشند
در بادها
تنبور بنوازند
انگاه مابرگسلهای رفتنت
همیشه خواهیم لرزید
در یلدای گیسوی تو
کدام ماه خواهد تابید
کدام خورشید طلوع خواهد کرد
ترسم
وقتی  که برگردی
برخرا به های رویاهایم
بتابی

فاراب




شب یلدا
نوشته شده در 10 فروردين 1397
بازدید : 206
نویسنده : فاراب


پاییز عادت دارد
موقع رفتن
مثل تو
آخرین
برگریزانش را
اخرین گسلهایش را فعال کند
کاش گسلها از سلسه گیسوی تو
یادنگرفته باشند
در بادها
تنبور بنوازند
انگاه مابرگسلهای رفتنت
همیشه خواهیم لرزید
در یلدای گیسوی تو
کدام ماه خواهد تابید
کدام خورشید طلوع خواهد کرد
ترسم
وقتی  که برگردی
برخرا به های رویاهایم
بتابی

فاراب




ترس ما گرگها نیستند
نوشته شده در 10 فروردين 1397
بازدید : 182
نویسنده : فاراب
من فندقستانم
شب است و ستارگان بیدارند
مهتاب
 هرکجای کوه که میروم
 به دنبالم میآید
هرجا که میروم
بامن میآید
نه فقط بامن
با همه شب گردی میکند
انقد صمیمی است
که هرکس فکر میکند
یک مهتاب برای خودش دارد
مادرم یک مهناب در گوشه روسریش گره زده است
مهتاب مادرم
مثل اشرفیهایی است که روی پیراهن قدیمیش دوخته بود
مادر بزرگم
در صندوقچه اش خورشیدکی داشت
که جام جم خورشیدهای عالم بود
گاهی خورشیدکهارا از صندوق در میاورد
روی پیراهنم میدوخت
خورشیدها دیروز در رود روییده بودند
در شب
خرگوشها از جاده خاکی با چراغ ماشین گیج میشدند
خودرا به پایین جاده پرت میکردند
روباها به لانه مرغها زده بودند
قمیشها در رویای نی ها بودند
تا بر لبانی عمیق نواخته شوند
خروسها سرود سیاسی سرداده بودند
سگها گله دمکراسی را به چرا برده بودند
گرگها کیفرشناسی میخواندند
چوپانها شعرحماسی کتریها را
روی اجاق خیره بودند
گله ها خواب قصابهارا میدیدند
جمهوری گله ها
با احزاب ارسها  مصاحبت کردند
درختان گفتند ترس ما تبرها نیستند
ترس ما جنگلبانانی است
که با تیرها تبانی میکنند
گله میگفت
ترس ما گرگها نیستند
ترس ما چوپانی است
که بعد از عاقل
قصاب را فرامیخواند
فاراب




زلزله کرمانشاه
نوشته شده در 10 فروردين 1397
بازدید : 184
نویسنده : فاراب
خرابم کن خرابم سالهامن
بلرزان در دل زلزالهامن
مرا از خشت خشتم خاک گردان
به خاکم کن به این منوالها من
بریز خاک خیابان برسر من
که مدفونم هزارن چالها من
رمین لرزه زمان لرزه بلرزان
که لرزیدم بر این اقبالها من
هزار آوار برسر رفته دارم
ببار اینبار با اموالها من
هزاران درد اوار دل  من
منو آوارو با این حالها من
کسی درد مرا نشنید هرگز
به آواری بگویم قالها من
مرا ازاد کردی خاک بنگر
رهایم از همه سلسالها من

فاراب
@tekeaftab




شب یلدا
نوشته شده در 21 دی 1396
بازدید : 209
نویسنده : فاراب


پاییز عادت دارد
موقع رفتن
مثل تو
آخرین
برگریزانش را
اخرین گسلهایش را فعال کند
کاش گسلها از سلسه گیسوی تو
یادنگرفته باشند
در بادها
تنبور بنوازند
انگاه مابرگسلهای رفتنت
همیشه خواهیم لرزید
در یلدای گیسوی تو
کدام ماه خواهد تابید
کدام خورشید طلوع خواهد کرد
ترسم
وقتی  که برگردی
برخرا به های رویاهایم
بتابی

فاراب




شب یلدا
نوشته شده در 21 دی 1396
بازدید : 207
نویسنده : فاراب


پاییز عادت دارد
موقع رفتن
مثل تو
آخرین
برگریزانش را
اخرین گسلهایش را فعال کند
کاش گسلها از سلسه گیسوی تو
یادنگرفته باشند
در بادها
تنبور بنوازند
انگاه مابرگسلهای رفتنت
همیشه خواهیم لرزید
در یلدای گیسوی تو
کدام ماه خواهد تابید
کدام خورشید طلوع خواهد کرد
ترسم
وقتی  که برگردی
برخرا به های رویاهایم
بتابی

فاراب




شب یلدا
نوشته شده در 21 دی 1396
بازدید : 236
نویسنده : فاراب


پاییز عادت دارد
موقع رفتن
مثل تو
آخرین
برگریزانش را
اخرین گسلهایش را فعال کند
کاش گسلها از سلسه گیسوی تو
یادنگرفته باشند
در بادها
تنبور بنوازند
انگاه مابرگسلهای رفتنت
همیشه خواهیم لرزید
در یلدای گیسوی تو
کدام ماه خواهد تابید
کدام خورشید طلوع خواهد کرد
ترسم
وقتی  که برگردی
برخرا به های رویاهایم
بتابی

فاراب




ترس ما گرگها نیستند
نوشته شده در 21 دی 1396
بازدید : 211
نویسنده : فاراب
من فندقستانم
شب است و ستارگان بیدارند
مهتاب
 هرکجای کوه که میروم
 به دنبالم میآید
هرجا که میروم
بامن میآید
نه فقط بامن
با همه شب گردی میکند
انقد صمیمی است
که هرکس فکر میکند
یک مهتاب برای خودش دارد
مادرم یک مهناب در گوشه روسریش گره زده است
مهتاب مادرم
مثل اشرفیهایی است که روی پیراهن قدیمیش دوخته بود
مادر بزرگم
در صندوقچه اش خورشیدکی داشت
که جام جم خورشیدهای عالم بود
گاهی خورشیدکهارا از صندوق در میاورد
روی پیراهنم میدوخت
خورشیدها دیروز در رود روییده بودند
در شب
خرگوشها از جاده خاکی با چراغ ماشین گیج میشدند
خودرا به پایین جاده پرت میکردند
روباها به لانه مرغها زده بودند
قمیشها در رویای نی ها بودند
تا بر لبانی عمیق نواخته شوند
خروسها سرود سیاسی سرداده بودند
سگها گله دمکراسی را به چرا برده بودند
گرگها کیفرشناسی میخواندند
چوپانها شعرحماسی کتریها را
روی اجاق خیره بودند
گله ها خواب قصابهارا میدیدند
جمهوری گله ها
با احزاب ارسها  مصاحبت کردند
درختان گفتند ترس ما تبرها نیستند
ترس ما جنگلبانانی است
که با تیرها تبانی میکنند
گله میگفت
ترس ما گرگها نیستند
ترس ما چوپانی است
که بعد از عاقل
قصاب را فرامیخواند
فاراب




زلزله کرمانشاه
نوشته شده در 21 دی 1396
بازدید : 225
نویسنده : فاراب
خرابم کن خرابم سالهامن
بلرزان در دل زلزالهامن
مرا از خشت خشتم خاک گردان
به خاکم کن به این منوالها من
بریز خاک خیابان برسر من
که مدفونم هزارن چالها من
رمین لرزه زمان لرزه بلرزان
که لرزیدم بر این اقبالها من
هزار آوار برسر رفته دارم
ببار اینبار با اموالها من
هزاران درد اوار دل  من
منو آوارو با این حالها من
کسی درد مرا نشنید هرگز
به آواری بگویم قالها من
مرا ازاد کردی خاک بنگر
رهایم از همه سلسالها من

فاراب
@tekeaftab




زلزله کرمانشاه
نوشته شده در 21 دی 1396
بازدید : 210
نویسنده : فاراب
آوارها هم
فهمیدند  که تو کوه میمانی
دیوارها هم فهمیدند
تو صخره میمانی
کوچه ها هم فهمیدن مثل خیابانها
اگر اب هم نباشد
اشکها سیراب میکنند باغچه را
سلام کرمانشاه
سلام سر پل ذهاب
سلام قصر شیرین
سلام کردستان
گسلهاهم کم اورده اند
گسلها شکستند اما تونمیشکنی
دستان مردم ایران کرمانشان
چشمهایشان کردستان
دلهایشان قصر شیرین
اندیشه هایشان سر پل ذهاب
چه کسی میتواند
چشمهایمان
دلهایمان
دستهایمان
اندیشه هایمان را
از مابگیرد
ما زخماهیمان را
دستان و چشم ودلها یمان را با اندیشهایمان
التیام خواهیم بخشید

فاراب
@tekeaftab